فلسفه تشريع ازدواج موقت در اسلام چیست؟
آيا واقعا در ازدواج موقت حق زن ناديده گرفته نشده است؟
علت مخالفت 99 درصدي زنان جامعه با ترويج و فرهنگ سازي متعه چيه؟
پاسخ سوال اول: « فلسفه تشريع ازدواج موقت در اسلام چیست؟ »
در هر چيزی اگر بشود ترديد كرد در اين جهت نميتوان ترديد كرد كه اديان آسمانی عموما بر ضد هوسرانی و هواپرستی قيام كردهاند ، تا آنجا كه در ميان پيروان غالب اديان ترك هوس رانی و هواپرستی بصورت تحمل رياضتهای شاقه درآمده است. يكی از اصول واضح و مسلم اسلام مبارزه با هواپرستی است . قرآن كريم هواپرستی را در رديف بتپرستی قرار داده است. در اسلام آدم "ذواق" يعنی كسی كه هدفش اين است كه زنان گوناگون را مورد كامجوئی و "چشش" قرار دهد ، ملعون و مبغوض خداوند معرفی شده است. امتياز اسلام از برخی شرايع ديگر به اينست كه رياضت و رهبانيت را مردود ميشمارد ، نه اينكه هواپرستی را جايز و مباح ميداند. از نظر اسلام تمام غرائز اعم از جنسی و غيره بايد در حدود اقتضاء و احتياج طبيعت اشباع و ارضاء گردد اما اسلام اجازه نميدهد كه انسان آتش غرائز را دامن بزند و آنها را به شكل يك عطش پايان ناپذير روحی درآورد از اين رو اگر چيزی رنگ هواپرستی يا ظلم و بی عدالتی بخود بگيرد كافی است كه بدانيم مطابق منظور اسلام نيست.
جای ترديد نيست كه هدف مقنن قانون ازدواج موقت اين نبوده است كه وسيله عياشی و حرمسراسازی برای مردم هواپرست و وسيله بدبختی و دربدری برای يك زن و يك عده كودك فراهم سازد. تشويق و ترغيب فراوانی كه از طرف ائمه دين به امر ازدواج موقت شده است ، فلسفه خاصی دارد. ازدواج موقت از مختصات فقه جعفری است ، ساير رشتههای فقهی اسلامی آنرا مجاز نميشمارند. مسلمانان اتفاق و اجماع دارند كه در صدر اسلام ازدواج موقت مجاز بوده است و رسول اكرم در برخی از سفرها كه به آنها اجازه ازدواج موقت ميداده است و همچنين مورد اتفاق مسلمانان از همسران خود دور ميافتادند و در ناراحتی بسر مي بردند به آنها اجازه ازدواج موقت ميداده است و همچنين مورد اتفاق مسلمانان است كه خليفه دوم در زمان خلافت خود نكاح منقطع را تحريم كرد . خليفه دوم در عبارت معروف و مشهور خود چنين گفت : "دو چيز در زمان پيغمبر روا بود من امروز آنها را ممنوع اعلام ميكنم و مرتكب آنها را مجازات مينمايم : متعه زنها و متعه حج".
گروهی از اهل تسنن عقيده دارند كه نكاح منقطع را پيغمبر اكرم خودش در اواخر عمر ممنوع كرده بود و منع خليفه در واقع اعلام ممنوعيت آن از طرف پيغمبر اكرم بوده است ولی چنانكه ميدانيم عبارتی كه از خود خليفه رسيده است خلاف اين مطلب را بيان ميكند. خليفه از آن جهت بخود حق داد اين موضوع را قدغن كند كه تصور ميكرد اين مسئله داخل در حوزه اختيارات ولی امر مسلمين است و هر حاكم و ولی امری ميتواند از اختيارات خود بحسب مقتضای عصر و زمان در اين گونه امور استفاده كند. به عبارت ديگر نهی خليفه نهی سياسی بود نه نهی شرعی و قانونی ، طبق آنچه از تاريخ استفاده ميشود ، خليفه در دوره زعامت ، نگرانی خود را از پراكنده شدن صحابه در اقطار كشور تازه وسعت يافته اسلامی و اختلاط با ملل تازه مسلمان پنهان نميكرد ، تا زنده بود مانع پراكنده شدن آنها از مدينه بود ، بطريق اولی از امتزاج خونی آنها با تازه مسلمانان قبل از آنكه تربيت اسلامی عميقا در آنها اثر كند ناراضی بود و آنرا خطری برای نسل آينده به شمار می آورد ، و بديهی است كه اين علت امر موقتی بيش نبود.
اما ائمه اطهار كه پاسداران دين مبين هستند بخاطر اينكه اين سنت اسلامی ، متروك و فراموش نشود آنرا ترغيب و تشويق فراوان كردند . امام جعفر صادق (ع) ميفرمود «يكی از موضوعاتی كه من هرگز در بيان آن تقيه نخواهم كرد موضوع متعه است» و اينجا بود كه يك مصلحت و حكمت ثانوی با حكمت اولی تشريع نكاح منقطع توأم شد و آن كوشش در احياء يك "سنت متروكه" است ، آنجا كه ائمه اطهار مردان زن دار را از اين كار منع كردهاند به اعتبار حكمت اولی اين قانون است خواسته اند بگويند اين قانون برای مردانی كه احتياجی ندارند وضع نشده است ، همچنان كه امام كاظم عليه السلام به علی بن يقطين فرمود : تو را با نكاح متعه چه كار و حال آنكه خداوند تو را از آن بی نياز كرده است. و به ديگری فرمود : اين كار برای كسی روا است كه خداوند او را با داشتن همسری از اين كار بی نياز نكرده است و اما كسی كه دارای همسر است فقط هنگامی ميتواند دست به اين كار بزند كه دسترسی به همسر خود نداشته باشد. و اما آنجا كه عموم افراد را ترغيب و تشويق كرده اند بخاطر حكمت ثانوی آن يعنی "احياء سنت متروكه" بوده است زيرا تنها ترغيب و تشويق نيازمندان برای احياء اين سنت متروكه كافی نبوده است. اين مطلب را بطور وضوح از اخبار و روايات شيعه ميتوان استفاده كرد.
به هر حال آنچه مسلم است اين است كه هرگز منظور و مقصود قانون گذار اول از وضع و تشريع اين قانون و منظور ائمه اطهار از ترغيب و تشويق به آن اين نبوده است كه وسيله هوسرانی و هواپرستی و حرمسراسازی برای حيوان صفتان و يا وسيله بيچارگی برای عده ای زنان اغفال شده و فرزندان بی سرپرست فراهم كنند.
ازدواج موقت يك ضرورت اجتماعى :
اين يك قانون كلى و عمومى است كه اگر به غرائز طبيعى انسان به صورت صحيحى پاسخ گفته نشود براى اشباع آنها متوجه طرق انحرافى خواهد شد زيرا اين حقيقت قابل انكار نيست كه غرائز طبيعى را نمى توان از بين برد و فرضا هم بتوانيم از بين ببريم، چنين اقدامى عاقلانه نيست زيرا اين كار يك نوع مبارزه با قانون آفرينش است. بنابراين راه صحيح آن است كه آنها را از طريق معقولى اشباع و از آنها در مسير سازندگى بهره بردارى كنيم. اين موضوع را نيز نمى توان انكار كرد كه غريزه جنسى يكى از نيرومندترين غرائز انسانى است ، تا آنجا كه پاره اى از روانكاوان آن را تنها غريزه اصيل انسان مى دانند و تمام غرائز ديگر را به آن باز مىگردانند.
اكنون اين سؤال پيش مى آيد كه در بسيارى از شرائط و محيطها ، افراد فراوانى در سنين خاصى قادر به ازدواج دائم نيستند ، يا افراد متاهل در مسافرت هاى طولانى و يا ماموريت ها با مشكل عدم ارضاى غريزه جنسى روبرو مى شوند. اين موضوع مخصوصا در عصر کنونی كه سن ازدواج بر اثر طولانى شدن دوره تحصيل و مسائل پيچيده اجتماعى بالا رفته، و كمتر جوانى مى تواند در سنين پائين يعنى در داغ ترين دوران غريزه جنسى اقدام به ازدواج كند، شكل حادترى به خود گرفته است. با اين وضع چه بايد كرد؟ آيا بايد مردم را به سركوب كردن اين غريزه (همانند رهبان ها و راهبه ها) تشويق نمود؟ يا اينكه آنها را در برابر بىبند و بارى جنسى آزاد گذاشت و همان صحنه هاى زننده و ننگين كنونى را مجاز دانست؟ و يا اينكه راه سومى را در پيش بگيريم كه نه مشكلات ازدواج دائم را به بار آورد و نه آن بى بندوبارى جنسى را؟
خلاصه اينكه" ازدواج دائم" نه در گذشته و نه در امروز به تنهايى جوابگوى نيازمندى هاى جنسى همه طبقات مردم نبوده و نيست و ما بر سر دو راهى قرارداريم يا بايد" فحشاء" را مجاز بدانيم (همان طور كه دنياى مادى امروز عملا بر آن صحه گذارده و آن را به رسميت شناخته) و يا طرح ازدواج موقت را بپذيريم. معلوم نيست آنها كه با ازدواج موقت و فحشاء مخالفند چه جوابى براى اين سؤال فكر كرده اند؟!
طرح ازدواج موقت، نه شرائط سنگين ازدواج دائم را دارد كه با عدم تمكن مالى يا اشتغالات تحصيلى و مانند آن نسازد و نه زيانهاى فجايع جنسى و فحشاء را در بر دارد بـررسـى و مـطالعه اى دقيق در اطراف مسائل حقوقى اسلام ، اين حقيقت را روشن مى سازد که قوانين اسلام بر پايه نيازمندي هاى انسان در تمام شوون مختلف زندگى, وضع شده است و تناسب مستقيم با احتياجات بشر دارد. احـکـام درخشان اسلام در عين اصالت و درستى ، جوابگوى خواستههاى طبيعى و فطرى بشر در ادوار زندگى است. يکى از نيرومندترين غرايز در وجود انسانى ، غريزه جنسى است. اين غريزه به منظور توليد مثل و تکثير نسل افراد در انسان آفريده شده است. تـشـريـح قانون ازدواج در اسلام به منظور هدايت اين غريزه اصيل در مجراى صحيح وارضاى آن بطور شايسته است. امـا چـون ازدواج دائم در عـيـن حال که در جلوگيرى از آلودگي ها و نگهدارى عفت انسان نقش موثرى به عهده دارد، در تمام شرايط نمى تواند پاسخگوى تمايلات جنسى انسان باشد.
از ايـن رو در اسلام قانون ازدواج موقت تشريع شده است تا با استفاده از آن به خواسته هاى جنسى در تمام شرايط پاسخ مثبت داده شود.
پاسخ سوال دوم: « آيا واقعا در ازدواج موقت حق زن ناديده گرفته نشده است؟ »
اما در خصوص مسئلهی ظلم به زنان که بسیار شایع میکنند، دقت شود که اولاً مردان با اجنه یا ملائک ازدواج موقت نمیکنند، بلکه با زنان ازدواج میکنند، پس ازدواج موقت برای آنان نیز جایز است. اما تفاوت در ازدواج مجدد است که آن هم به تفاوت شرایط طبیعی زن و مرد بر میگردد که علم در این خصوص مباحث بسیاری مطرح و تثبیت کرده است. در هر حال زن نیز میتواند به صورت متعدد ازدواج موقت داشته باشد و البته لازمهاش آن است که در زمان واحد همسر دو مرد نباشد که با شرایط روحی، فطری و جسمی خودش نیز سازگاری ندارد. چنان چه در میان همهی ملل عالم این معنا مشهود و متعارف و مقبول است.
به راستی اگر زن بیهمسری نیاز جنسی داشته باشد (که طبیعی هم هست و باید داشته باشد) و نتواند یا نخواهد که ازدواج کند و یا میخواهد ازدواجی داشته باشد اما مسئولیتهای کمتری متوجه او شود و اصلاً کسی هم نفهمد، چه باید بکند؟! ریاضت بکشد؟ یا العیاذ بالله هرزهگی کند؟ یا به صورت موقت، اگر چه یک شب، با مردی که مایل به اوست ازدواج کند و با طلاقی زودرس و توافق شده از او جدا شود؟!
تمامی افراد یا مکاتبی که ازدواج موقت را ظلم به زن خواندند او را به رذالت زنا و استثمار دعوت کردند.
و اکثر هجمههای گسترده در جنگ نرم بر علیه «ازدواج موقت» به خاطر این است که راه زنا را سد مینماید و بالتبع کفار و زیادهطلبان و استثمارگران را در راه رسیدن به اهداف، منافع و مطامعشان نا امید میسازد.
آیا هیچ فکر کردهایم که اگر زنا و سوء استفادهی جنسی از زنان (تحت عنوان آزادی جنسی یا هر عنوان دیگری) جمع یا محدود شود، فقط در بعد اقتصادی چه ضررهای کلانی را متوجه جیب کثیف سرمایهداران خوشگذران و سران زر و زور و تزویر میکند.
پاسخ سوال سوم: « علت مخالفت 99 درصدي زنان جامعه با ترويج و فرهنگ سازي متعه چيست؟ »
عليرغم پذيرش اين نوع نكاح در شرع و قانون همواره بحث بين معتقدان و منتقدان اين نوع ازدواج رواج داشته است. علت هم آنست كه هر گروهي با ديدگاه خاص و از زاويهاي خاص به قضاوت مينشيند. بنظر ميآيد براي قضاوت نمودن بين اين دو عقيده و اشراف به بحث لازم باشد ادلهي هر گروه را مورد بررسي قرار دهيم:
الف: ادلهي منتقدين نكاح منقطع:
1. عدهاي اين نوع ازدواج را راهي براي سوء استفاده دانستهاند. اين عده هميشه پيرمرد پول داري را تصور ميكنند كه براي خوشگذراني، دختري را صيغه ميكند و بعد از ارضاء شهواتش او را رها ميسازد،
يا مرد زنداري كه بياعتناء به خانوادهاش هر روز بدنبال يك زيباروئي است كه بتواند او را اسير كند و كام گيرد و...
در جواب اين عده همين بس كه، همهي آزاديهاي قانوني و تأسيسهاي حقوقي ميتوانند مورد سوء استفاده قرار گيرند فيالمثل حق رانندگي كه يك حق مشروع و پسنديدهاي است توسط يك عدهاي به بدترين نحو مورد استفاده قرار ميگيرد و حتي منجر به وارد آمدن خسارت جاني و مالي ميشود. پس بدين ترتيب بايد گفت حق رانندگي يك امري مذموم و پليد است در حالي كه چنين نيست. پس ملاحظه ميفرمائيد اگر عدهاي از اين نهاد حقوقي به جهت سوء استفاده بهرهبرداري ميكنند اين امر خدشهاي به اصل آن نهاد وارد نميكند بلكه ايراد به خود اين افراد يا گريزگاههاي قانوني و... وارد است.
2. عدهاي ديگر از مخالفين با تشبيه نكاح منقطع به كرايه و اجاره، سعي دارند كه وانمود نمايند زني كه صيغه ميشود در واقع به اجارهي زوج خويش درآمده است و اينرا خلاف شأن زن ميدانند و اين را سوء استفاده از زن دانستهاند.
در جواب اين عده بايد عرض نماييم كه اولاً آن چه كه خلاف شأن زن است آن است كه زن همچون كالائي بدون هيچ حق و حقوقي و بدون هيچ ضابطهاي مورد بهرهبرداري جنسي قرار گيرد يعني دقيقا آن چه كه در دنياي غرب اتفاق ميافتد يا آن چه كه در نزد افراد لاابالي و بيبند و بار در مشرق زمين ميگذرد. اين كه زن اين چنين مورد سوء استفاده قرار گيرد، خلاف شأن زن است يا اين كه او به طور قانوني و مشروع با حفظ حقوقش به استمتاعاتش دسترسي نمايد؟ ثانيا: به فرض كه عقد نكاح منقطع در مواردي شبيه عقد اجاره باشد، آيا اين دليل ميشود كه اين دو عقد يكي باشند؟ در حالي كه ميدانيم اين دو عقد در خيلي از اوصافش با يكديگر متفاوتند. ثالثا: نكتهاي كه مخالفين از آن غفلت ورزيدهاند آن است كه ايشان گمان ميكنند در عقد نكاح منقطع فقط مرد است كه بهره ميبرد و زن در اينجا هيچ بهرهاي نميبرد در حالي كه بهرهمندي اين دو طرفيني است و همانطور كه زن در مقابل مرد تكاليفي دارد، حقوقي نيز دارد و برعكس.
3. عدهاي ديگر متعه و نكاح منقطع را سدي در جهت تشكيل خانواده ميدانند. چرا كه افراد اگر براي ارضاء نيازهايشان به سهولت دسترسي به ديگري داشته باشند انگيزهشان براي تشكيل دائمي خانواده كم ميشود. (اسماعيل هادي، دورنماي حقوقي ازدواج موقت، ص 90 ـ 75).
ما به اين دسته ميگوييم همانطوري كه شما با ديد منفي نگاه ميكنيد و اين امر را سدي براي تشكيل خانواده ميدانيد ما از زاويهي مثبت به اين نهاد مينگريم و آنرا زمينهساز تشكيل خانوادهي دائمي ميدانيم كه بعدا توضيح بيشتري ميدهيم. بدين ترتيب ملاحظه ميشود مبناي اكثر استدلال مخالفين همان سوء استفادههايي است كه از اين نوع ازدواج ميشود كه در قسمت 1 جواب اين امر داده شد.
ب. ادلهي موافقين نكاح منقطع:
1. در اجتماعي كه دسترسي به ازدواج دائم روز به روز مشكلتر ميشود، ازدواج موقت راهكار مناسبي است تا افراد بتوانند در كنار يكديگر به آرامش برسند و بدين ترتيب متعه مانع رواج فساد و فحشاء ميشود.
2. اگر اين نوع ازدواج در غياب نكاح دائم تجويز نشود افراد براي ارضاء روحي و جنسي خويش به روابط آزاد و نامشروع روي ميآورند و بديهي است كه اين روابط آزاد از هيچ انضباط و نظم و تعهدي نميتواند برخوردار باشد. در حالي كه نكاح منقطع براي طرفين تعهد و مسؤوليت ايجاد ميكند. بفرض زن از زوج ميتواند طلب نفقه كند يا اين كه مشخص كند اگر فرزندي حاصل شد، تكليف او چگونه باشد. كه هر يك از اين مسؤوليتها ميتواند ضمانت قانوني داشته باشد. اما در مقابل تصور كنيد اگر اين ضوابط موجود نباشد، فرزندي كه حاصل ميشود تكليفاش چيست؟ در اينجا مرد ميتواند اين فرزند را به مرد ديگري نسبت دهد و از پذيرفتن مسؤوليت او شانه خالي كند. به همين جهت است كه در كشورهاي پيشرفتهي دنيا كانونهائي وجود دارد تا چنين فرزنداني را سرپرستي كند. آيا اين وضع را ميپسنديد؟
3. كساني كه نميتوانند بار مسؤوليت پيمان دائم را بر دوش بكشند، عقد منقطع بهترين راه براي ارضاء جنسي آنها است فلذا است كه حسن اين نوع نكاح از ديدگاه برتراند راسل دانشمند معروف انگليسي نيز مخفي نمانده است. او ميگويد: «در عصر حاضر بدون اختيار ازدواج به تأخير ميافتد در حاليكه صد تا دويست سال قبل تحصيلات دانشجو در هر رشتهاي كه بود 18 سالگي تمام ميشد... اما در حال حاضر از سن بلوغ تا 30 سالگي كه فرد آمادگي براي زندگي حاصل ميكند (يعني 15 سال) ميگذرد كه دقيقا دوران بحران جواني و نمو غريزهي جنسي است... براي مقابله با اين بحران و پاسخگوئي به نيازهاي جنسي در حاليكه فرد نميتواند مسؤوليت زندگي دائمي را بپذيرد، چه بايد كرد؟ يا بايد جوانان را از تحصيل محروم كردو آنها را مجبور نمود كه در جواني ازدواج كنند كه اين معقول نيست يا بايد به آنها اجازه دهيم قواي غريزي خويش را در فاحشه خانهها مصرف نمايند كه اين مستلزم بروز عوارض روحي و امراض مقاربتي است، پس فقط يك راه باقي ميماند و آن ازدواج موقت است.» (حسين صفائي، اسدالله امامي، حقوق خانواده صفحهي 22).
4. دختر و پسري كه ميخواهند با يكديگر ازدواج نمايند، لازم است كه هر چه بيشتر و بهتر با خصوصيات يكديگر آشنا شوند در همين راستا نكاح منقطع ميتواند يك دورهي آزمايشي براي ازدواج دائم باشد كه افراد مذهبي خيلي خوب از اين نهاد ميتوانند استفاده كنند. اين نوع ازدواج موقت در بين مسيحيان آمريكا نيز مورد توجه قرار گرفته است. (سيد رضي شيرازي، بن بستهاي اجتماعي، صفحهي 16).
اينك با تمام اين اوصاف خود شما به قضاوت بنشينيد و معايب و محاسن را در دو كفهي ترازو بگذاريد و نظاره كنيد كه كفهي ترازو به نفع كدام گروه سنگين تر است؟
اما سئوال اينجاست كه: با اين همه محاسن و خوبيهائي كه ازدواج موقت دارد و در واقع در غياب ازدواج دائم بهترين راهكاري است كه ميتوان ارائه كرد، پس چرا بازتاب اجتماعي آن پسنديده نيست و جامعه خصوصا بانوان با ديد مثبت به آن نمينگرند؟
در جواب به اين سؤال ميتوان به علل زير اشاره نمود:
1. سوء استفادهي برخي انسانها از اين نوع ازدواج سبب شده است جلوهاي ناميمون از آن نهاد حقوقي بجاي بماند و همين مسأله سبب شده كه برخي منتقدين با متذكر شدن اين سوء استفادهها اصل اين نوع ازدواجها را زير سئوال ببرند.
2. يكي از مهمترين علل آن است كه، جامعهي امروزين ما هر بيشتر با فرهنگ غرب آشنا شده است در حالي كه اين فرهنگ يكي از اركانش آنارشيسم و بيبند باري جنسي است. طبق اين آموزه بهرهمندي هر چه بيشتر و منفعت هر چه بالاتر از جنس مخالف بدون داشتن مسئوليتي در مقابل او مورد تأكيد قرار ميگيرد و رائج ميشود. بديهي است افرادي كه با اين فرهنگ مأنوس ميشوند ياد ميگيرند كه تن به محدوديتي در خصوص روابط جنسي ندهند و خود را محصور به يك نفر ننمايند و در عين حال مسئوليتي نداشته باشند. اين نكته را شما از طيف افرادي كه با نكاح منقطع مخالفت ميكنند ميتوانيد ملاحظه كنيد كه اينها در واقع افرادي هستند كه عمدتا تحت تأثير فرهنگ غرب قرار دارند.
3. يكي ديگر از علل مخالفت عمومي با اين نهاد حقوقي، تبليغات منفي گروهها و افرادي است كه در حول وحوش اين نوع ازدواج مينمايند. چرا كه عدهاي هستند كه قائل به ارتباط آزاد بين دختر و پسر ميباشند
بديهي است اين عده چون منافعشان و يا اعتقاداتشان چنين ارتباطاتي را اقتضاء ميكند، پيرامون اين نوع ازدواج تبليغات منفي مينمايند.
4. در اين نوع ازدواج گمان بانوان آنستكه هيچ حق و حقوقي ندارند و به تعبيري ديگر گمان ميكنند كه صرفا استثمار آنها مورد نظر بوده است و چيز ديگري بدست نميآورند. و اين امر سبب مخالفت ايشان با اين نوع ازدواج ميشود.
با اين اوصاف ملاحظه ميفرمائيد كه برخي دختران و پسران در عين حالي كه با افراد متعددي ارتباط دارند و روابط نزديكي را نيز با ايشان برقرار ميكنند و احيانا لطمات روحي و جسمي متعددي نصيبشان ميشود اما حاضر نيستند كه در طي يك عقد حقوقي و با ضمانت قانوني با يك نفر ارتباط منضبط و مسؤوليتآور داشته باشند.
آيا فكر نميكنيد كه اين امر علتي جز احساسي برخورد نمودن بامسأله غرائز و ازدواج باشد؟ يا حتي شايد بتوان گفت: مخالفت برخي از ايشان بخاطر هواپرستي و شهوتراني باشد. ممكن است برخي بگويند صيغه بودن براي زندگي آينده يك دختر در صورت مطلع شدن شوهر آيندهاش ميتواند خطرآفرين باشد. كه ما به اين عده ميگوييم ارتباط قانوني با فردي كه معلوم است كيست و از كجا آمده است خطرش بيشتر است يا ارتباط با افراد متعددي كه بدون هيچ ضابطهاي به انجام رسيده و معلوم نيست كه آنها چه كسي بودهاند و از كجا آمدهاند؟
با فوائدي كه از ازدواج موقت برشمرديم بنظر ميرسد براي بسترسازي اين امر بايد به نكات زير توجه نماييم:
1. فعاليت فرهنگي جهت روشن شدن اذهان جوانان با محسنات اين تأسيس حقوقي و اين كه آن چه مخالفين ميگويند در واقع چيزي جز نگريستن به ظاهر ازدواج موقت و برداشتي سطحي از آن نميباشد.
2. فعاليت فرهنگي در بين خانوادهها تا اولياء بدانند اين نوع ازدواج براي آن كه فرزندانشان در آستانهي ازدواج يكديگر را بهتر بشناسند بهترين روش است و يقينا اولويت دارد بر آشناييهاي بدون ضابطه و نظارت.
و...
بازدید : 24
برچسب ها :
ازدواج ,
متعه ,
ازدواج موقت ,
اسلام ,
تشیع ,
حقوق زن ,
فحشاء ,
نویسنده :
محمد درزیان خشکرودی |